جدول جو
جدول جو

معنی خلل ناپذیر - جستجوی لغت در جدول جو

خلل ناپذیر
(پَ / پِ وَ بُ دَ / دِ)
غیرقابل خلل. آنچه قبول خلل نکند. پایدار. ثابت: چون اتحاد خلل ناپذیر ملل آسیایی ضامن استقلال آنهاست. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خلل ناپذیر
آنچه قابل اختلال و تباهی و آشفتگی باشد
تصویری از خلل ناپذیر
تصویر خلل ناپذیر
فرهنگ لغت هوشیار
خلل ناپذیر
آسیب ناپذیر، استوار، تباهی ناپذیر، محکم
متضاد: خلل پذیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خلل پذیر
تصویر خلل پذیر
قابل اختلال و تباهی، خراب شدنی
فرهنگ فارسی عمید
(خَ لَ پَ)
حالت خلل نپذیرفتن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ / دِ)
کج نشونده. غیرقابل انحناء. تانشو. غیرقابل انعطاف. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ وَ خوَرْ / خُرْ دَ)
هرچیزی که قابل اختلال و تباهی و آشفتگی بود. (ناظم الاطباء). آنچه خلل می پذیرد:
هرکه در کار سخت گیر شود
نظم کارش خلل پذیر شود.
نظامی.
عنایتی که ترا بود اگر مبدل شد
خلل پذیر نباشد ارادتی که مراست.
سعدی.
خلل پذیر بود هر بنا که می بینی
مگر بنای محبت که خالی از خلل است.
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از خلل پذیر
تصویر خلل پذیر
هر چیزیکه قابل اختلال و تباهی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
آسیب پذیر، تباهی پذیر، فسادپذیر، رخنه پذیر
متضاد: خلل ناپذیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد